بدنبال هر نشانه ای از حضور و حتی وجودت بودم! تضاد ها نگرانم می کرد اگر نباشی چه؟ زیبایی ها دلگرمم می کرد و رد پایی از تو محسوب می شد. آرامش را حضور تو تلقی می کردم، چقدر کم و کمرنگ داشتمت. تجربیات زیادی را هزینه کردم و می کنم. چه ها که از من ریخت و چه ها که باید ریخته شود از لابلای پرده ها و حجاب های احساسِ گناه، خشم و ناکامی، گاهی پرتویی، قسمتی از وجودم را گرم کرد، همان حرارت کوچک، سوختِ ادامه راهم را تامین کرد و ماندم! وگرنه من، خالی از عاطفه و ﺣﻜﻤﺮانِ ﻇﻠﻢﻛﻴﺶ، از ﺟﺎن ﺧﻮد دارﻳﺪ دور...
اکبر آقا و اصغر آقا
درآمدی بر روانشناسی رشد :|
ها ,حضور ,تو ,وجودم ,قسمتی ,کرد، ,کرد و ,ها که ,می کرد ,چه ها ,گناه، خشم
درباره این سایت